بی رنگ آنچه رنگ نداشته باشد، کنایه از ساده و بی آلایش، طرح ساده که نقاش بر روی پارچه یا کاغذ می کشد و بعد آن را رنگ آمیزی می کند ادامه... آنچه رنگ نداشته باشد، کنایه از ساده و بی آلایش، طرح ساده که نقاش بر روی پارچه یا کاغذ می کشد و بعد آن را رنگ آمیزی می کند تصویر بی رنگ فرهنگ فارسی عمید
بی رنگ ((رَ)) بدون رنگ، عالم وحدت، کنایه از ساده و بی آلایش ادامه... بدون رنگ، عالم وحدت، کنایه از ساده و بی آلایش تصویر بی رنگ فرهنگ فارسی معین
بی رنگ ساده، بدون رنگمتضاد: رنگی، ملون ادامه... ساده، بدون رنگمتضاد: رنگی، ملون فرهنگ واژه مترادف متضاد